روزی داستایوفسکی نویسنده مطرح روسی از خیابان می‌گذشت و در میان ازدحام جمعیت ناخواسته پای مردی را لگد کرد. مرد فوری شروع به دشنام گفتن کرد و هر آنچه که نمی‌باید به او گفت. داستایوفسکی حرفی نزد. چند قدم که دور شد برگشت، کلاهش را از سر برداشت، اندکی خم شد و خیلی مودبانه گفت: من داستایوفسکی هستم، آقا! مرد از اینکه به نویسنده معتبری چون او توهین کرده بود سخت شرمنده شد و شروع به عذرخواهی کرد. داستایوفسکی با همان خونسردی گفت: نیازی به عذرخواهی نیست آقا، شما خودتان را معرفی کردید، من هم خودم را معرفی کردم!

در جهانی که زندگی میکنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشته است.چقدر پیش خودمون در خلوت و تنهایی به حرف هایی که در طول شبانه روز می زنیم اهمیت داده ایم ؟ چقدر به این فکر کرده ایم که حرف های ما آیینه ی تمام قد از شخصیت ما است؟


کاظم سعیدزاده داستایوفسکی ,گلوله ,کلمات ,کرده ,ها ,معرفی ,بیشتر از ,کلمات بیشتر ,را معرفی ,شد و ,از گلولهمنبع

سلطان محمود و کبک لنگ

۵ عامل بازدارنده در مسیر موفقیت

خانه ای که درکمال شکوه موزه شده است.

چرا در شب ها، دردها را بیشتر احساس می کنیم؟

داستان سیب زمینی

چرا خمیازه مسری است؟

کلیسایی تزیین شده با استخوان انسان ها!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لیست بهترین پیج های اینستاگرام پخش عمده پنیر پیتزا هیوا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. ernestmd netz یک برنامه نویس بک اند - هک و امنیت ayaanza casa novin2 مشاوران کیمیای دانش آرتا نکاتی درباره دنیای آنلاین آنلاین