اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح مرا با ماشینش از هتل برمی داشت و به محل کار می برد. ماه سپتامبر بود و هوای سوئد در این ماه کمى سرد و گاهی هم برفى است. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می آمدند.

ما صبح ها زود به کارخانه می رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورترى نسبت به ورودى ساختمان پارک می کرد و ما کلی پیاده راه می پیمودیم تا وارد ساختمان محل کارمان شویم. روز اوّل، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. تا اینکه بالاخره روز چهارم به همکارم گفتم:


کاظم سعیدزاده روز ,صبح ,پارک ,کار ,گاهی ,محل ,کار می ,ما کلی ,کلی پیاده ,و ما ,کرد ومنبع

سلطان محمود و کبک لنگ

۵ عامل بازدارنده در مسیر موفقیت

خانه ای که درکمال شکوه موزه شده است.

چرا در شب ها، دردها را بیشتر احساس می کنیم؟

داستان سیب زمینی

چرا خمیازه مسری است؟

کلیسایی تزیین شده با استخوان انسان ها!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جک پارکینگ سکوت خوب فارکس تایم گروه آموزشی راه دانشگاه پارتی پایا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. امنیت هوشمند نسیم کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. هک و چیت برای mw2 plusmaster تدریس خصوصی اول دبستان