هیس نگو
مادر بزرگ باچارقدش اشکش را پاک کرد و گفت: آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه. اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد. دلم پر میکشید که حاجی بگه دوست دارم و نگفت. گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن می زدم. 


کاظم سعیدزاده دلم ,خواست ,نشد ,هیس ,یواشکی ,وقتا ,دلم می ,می خواست ,نگفت گاهی ,گاهی وقتا ,یواشکی کهمنبع

سلطان محمود و کبک لنگ

۵ عامل بازدارنده در مسیر موفقیت

خانه ای که درکمال شکوه موزه شده است.

چرا در شب ها، دردها را بیشتر احساس می کنیم؟

داستان سیب زمینی

چرا خمیازه مسری است؟

کلیسایی تزیین شده با استخوان انسان ها!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گلبو ماساژ safarme غصه نخور مجموعه دِوَک ارایشی گناوه فروشگاه اینترنتی ورزشی خرید انواع الپتیکال با کیفیت خرید بهترین باسکول Onvan طاقت بیار