در زمان های دور حاکمی با لباس مبدل برای سرکشی و درک اوضاع به میان مردم می رفت. از قضا روزی از محلی می گذشت، سه مرد با هم در حال گفتگو بودند حاکم از آنان اجازه گرفت تا لحظه ای در کنارشان باشد.

یکی از مردان گفت آرزو دارم فرمانده لشگر کشورم باشم، دومی گفت من دوست دارم وزیر دارائی کشور باشم و سومی آهی کشید و گفت شنیده ام حاکم همسر زیبائی دارد مثل ماه ای کاش می شد من شبی را در کنار همسر حاکم می گذراندم.

حاکم که کناری نشسته بود پس از شنیدن آرزو های آنان از جمع خداحافظی کرد و به محل حکومت خود برگشت. دستور داد که آن سه نفر نزد او بیاورند. حاکم به آن ها گفت یکی از ماموران من در کنار شما بوده و آرزو هایتان را شنیده من هم دوست دارم آن ها را برآورده کنم.

نفر اول را فرمانده لشگر کرد، نفر دوم را وزیر دارایی و به نفر سوم گفت زن داری، او تایید کرد سپس حاکم به او گفت فردا شب را می توانی در کنار همسر من باشی. آن شخص که ترسیده بود به حاکم گفت غلط کردم خودم همسر دارم اما حاکم گفت نه امروز استراحت کن تا فردا شب.


کاظم سعیدزاده حاکم ,همسر ,نفر ,آرزو ,آنان ,ای ,در کنار ,یکی از ,کنار همسر ,حاکم به ,فردا شبمنبع

سلطان محمود و کبک لنگ

۵ عامل بازدارنده در مسیر موفقیت

خانه ای که درکمال شکوه موزه شده است.

چرا در شب ها، دردها را بیشتر احساس می کنیم؟

داستان سیب زمینی

چرا خمیازه مسری است؟

کلیسایی تزیین شده با استخوان انسان ها!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سفارش اینترنتی چرخ گوشت صنعتی فروش آنلاین آیفون تصویری تک نما سایت تفریحی آموزشی ملکا جان کالای ارزان مرجع تخصصی حوزه سلامت امتحان نهایی خرداد 98 طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد برج خنک کننده - قیمت انواع برج خنک کننده عمومي موزیک لر : دانلود اهنگ جدید